صدایت را دوست دارم
بگو... فقط بگو
چــه فـــرق دارد
از مـــن ، از تـــو
از بــــاران
در آغــوشــم بــگــیــر و در گــوشــم
از مـــانـــدن بــگـــو
از دوستت دارم هایی بگو که از شنیدنش دلم بریزد !!
گـــونـــه هــای خــجــالــتــی یــم رنــگ بــگــیــرد
از دلبری چشمهایت بگو که چگونه دلم را هوایی کرده
از هــرچــه خــودت مــیــخــواهـی
از خـــودت بـــگـــو
چـــه فــرق دارد از چـــه
فـــقــــط بـــگــــو
صنـــــدوق صدقــــــات نيست دل مـــــــن...
کـــه گاهي سکه اي محــــــــــبت در آن بياندازي
و پيش خداي دلـــــــــت فخـــــر بفروشي ...
که مستحـــــــقي را شــــــاد کرده اي
تو ه
منو به خاطر تموم خوبیات ببخش
تو رو خدا بعد من مواظب خودت باش . گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش مثل همیشه اگه بفهمم قصه میخوری....... شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون ...... دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش ...... بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش اصلا فراموشم کن و فکرکن منو نداشتی....... اینجوری خیلی بهتر بگو منو نخواستی برو بگو تنهایی رو خیلی دوسش داری ...... اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری منو ببخش منو ببخش
یــــکــــ روز ...
یــکــ جـــــایـــــــی ..
بــه یــــــک هـــــــوایـــــــــــی ..
بــــــر مــیــــگـــــردد !
همـیـشـه یــک چـیـزی , بــرای جـــــا مــانـــــدن هــــســـت !
حــتـــــــی ;
یـــــــک خــــــاطــــــــــره !
سلامتی اون سربازی که ۵۵ دقیقه واستاد تو صف تلفن
که ۳ دقیقــه با عشقش حرف بزنه،
ولی هرچقد زنگ زد بازم پشتخطی بود ...
وقتــی زمین میخـــوردم ،مــــادرم مـــرا میبـوسید،
تمــام دردهــایـــم از یــادم میــرفت ...
دیــروز زمیــن خـوردم،
دردم نیـــامد ،
امــا...
به جــایش تمــام بــوسههــای مــــادرم به یــادم آمد...
.
براي تمام مادراي كه فتحه كردن و مادر خودم كه از دستش دادم صلوات
اهای توی که جای من رو گرفتی
یادت باشه
.
.
.
خیلی ذرت مکزیکی دوست داره …..
هی بهش نگو این کار رو بکن این کار رو نکن عصبی میشه ……
وقتی مریضه حالش رو بپرس دوست داره بدونه نگرانشی ….
چیزی رو تکرار نکن بدش میاد. یه وقت نصیحتش نکنیا ناراحت میشه ….
خسته که باشه یا وقتی از خواب پا میشه صداش دیوونت میکنه….
لج باز ـه نکنه مسخرش کنی یا بهش بگی مراقب باش کودک درونش هنوز زندس….
+تـَنهـآ در ڪـآفـﮧ نشـَستـﮧ اـم و اسپـرسـو مےنـوشـَم و بـُغـض میكنـَم
ـهـیچ ڪـَس مـَرـآ بـﮧ یـآد نمـے ـآورد ...
ایـטּ ـهـمـﮧ ـآدم روے ایـטּ ڪهـڪـشـآטּ ِ بـﮧ ایـטּ بـُزرگــے ...
ـو مـَטּ
حَتـے ...
ـآرزـوی یـڪے نبـودـم ...
به چشمهاي خود بياموزيد كه نگاه به كسي نيندازند ،
اگر نگاه انداختند عاشق نشوند
اگر عاشق شدند وابسته نشوند
اگر وابسته شدند مجنون نشوند
و اگر نيز مجنون شدند با عقل و منطق زندگي كنند .
اينك كه پا به اين راه دشوار گذاشته ايد ،
با صداقت عشق را ابراز كنيد ،
تنها عاشق يك دل باشيد ،
تنها به يك نفر دل ببنديد ،
و با يكرنگي و يكدلي زندگي كنيد.
به عشق خود وفادارباشيد ،
تا پايان راه با عشق باشيد ،
و از ته دل عشق را دوست داشته باشيد .
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه میدهی؟
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیت میمیرم…
ایمـــان دارم . . .
کــه قشنـگـتــرین عشــق
نگــاه مهــربـــان خــداونـــد بـه بنـدگـانـش اســت . . .
زنـــدگــی را بـــه او بســــپار . . .
و مطـمئـــن بـــاش که تــا وقتـــی کــه پشتــت بــه خـــدا گــرم اســت
تمـــام هــراس هـــای دنیـــا خـنـــده دار اســت ...
خودم هم قبول دارم کهنه شده ام آنــقـدرکـــهـنــه که میشود روی گردوخاکم یادگاری نوشت! خیالی نیست بنویس وبرو...!
من خودم را در آغوش گرفته ام !!
هر کسی هم نفسم شد .دست آخر قفسم شد
منه ساده به خیالم همه کار و کسم شد
اون که عاشقانه خندید . خندهای منو دزدید
زیر چشم مهربونی خواب یک توطعه می دید
وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه؟
زود دستمو بالا گرفتم وگفتم یک بخش
اما از وقتی تو را شناختم فهمیدم
عشق سه بخشه
۱عطش دیدن تو
۲شوق با تو بودن
۳ اندوه بی تو بودن
من آهنگ غریب روزگارم
غمی در انتهای سینه دارم
تمام هستیم یک قلب پاکه
که آن را زیر پایت میگذارم
انتظار!!! غریب ترین واژهاست
واژه ای که با آن خو گرفته ام
چه سخت است گره زدن ثانیه ها به هم
هر صبح با خود میگوئی فردا می آید
می دانی روزی خواهد آمد
منتظر نگاهش می مانی
میدانم یک روز صبح می آیی
شوق اشکی خواهد شد
روی گونه رقصی خواهد کرد
تنها خواهم گفت !!!!!!!!!دوستت دارم
با من بمان تاابد
شرطای عاشق بودنو یادت رفت
رفتی سفر چیزای تازه دیدی
دیدی و خط رو اسم من کشیدی
رفتی سفر ترانه ها یادت رفت
تک تک عاشقانه ها یادت رفت
سپردی عشقم و به آب ودریا
قلب مو جا گذاشتی لای ابرا
نگاه مو دادی به باد و بارون
عین یه عابر گوشه خیابون
رفتی سفر بدون یه خاطره
میخواستی عشقم ازتو فکرت بره
رفتی سفر منو فراموش کنی
به حرف آدم عاقلا گوش کنی
رفتی سفر ببینی این دیونه
تا کی میخواد منتظرت بمونه
رفتی سفر اشکم و در بیاری
گفته بودی طاقت شو نداری
رفتی سفرنه خبری نه چیزی
انگارنه انگارکه برام عزیزی
رفتی سفرخیلی چیزا یادت رفت
انگار تمام قصه ها یادت رفت
قولاتو انگار دادی دست نسیم
دورغه که بگم به هم می رسیم
عشقموبخشیدی به کوه ودره
حتی منودوست نداری یه ذره
رفتی سفر جای منو گرفتن
تمام دنیای منو گرفتن
خبر نداشتم میری تنها میشم
تنهاترین عاشق دنیا میشم
گفتی که با سفر عوض نمیشه
عشقی که میمونه واسه همیشه
رفتی وحرفات مثل برفا آب شد
آسمون انگار رو سرم خراب شد
تمام این حرفای خوب یادت رفت
قصه دریا وغروب یادت رفت
پاییز وبرگای طلا یادت رفت
انگار تمام ماجرا یادت رفت
سپردی قلبتو به قلب دیگه
شاید بهت حرفای بهتر میگه
رفتی وپا رو رویاهام گذاشتی
تا ته دنیا چشم به رام گذاشتی
سفر بده کاش نمیرفتی سفر
خیلیه که از تو ندارم خبر
منم میخوام برم یه جای خلوت
بگم به هرچی قهر و دوری لعنت
همین روزا تو داری برمیگردی
ببین با عشق و زندگیم چه کردی
بیا بگو هنوز منو یادت هست
هنوز میشه یه عهد نقره ای بست
یا نمیریم یا دیگه با هم میریم
چون همو یادمون نره کم میریم
کاش بهم میگفتی که نیاز به استراحت داری نه اینکه بخوای
اینجوری عوض بشی .سفر بده خیلی بده
دوست دارم
کجا بودی وقتی برات شکستم یخ زده بود شاخه گل تو دستم
کجا بودی وقتی غریبی و درد داشت من تنها را دیونه میکرد
کجا بودی وقتی تو را میخواستم که دستات آروم بشینه تو دستام
کجا بودی وقتی که گریه کردم از تو به آسمون گلایه کردم
کجا بودی وقتی کنار عکسات شبا نشستم به هوای چشمات
کجا بودی تو لحظه نیازم وقتی میخواستم دنیامو بسازم
کجا بودی ببینی من می سوزم عین چشات سیاهه رنگ وروزم
کجا بودی تشنه چشمات بودم نبودی من عاشق دنیات بودم
کجا بودی وقتی دیونت بودم وقتی که بی قرار شونت بودم
کجا بودی وقتی چشام به در بود ترانه هام شکایت سفر بود
نبودی پیش من بی ستاره ترک میخورد دلم به یک اشاره
کجا بودی وقتی که پرپر شدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
کجا بودی ببینی خستگیمو آب شدن شمعای زندگیمو
می خندیدم اما تنم می لرزید کجا بودی وقتی چشام می ترسید
کجا بودی وقتی که اشکام میریخت خون جای گریه ازتو چشمام میریخت
کجا بودی وقتی باید می موندی غصه موازلحن صدام می خوندی
کجا بودی وقتی صدات می کردم به آسمون رسید صدای دردم
کجا بودی من از خودم گذشتم هر جا بگی را دنبال تو گشتم
کجا بودی ببینی آبروم مرد اما به خاطر چشات قسم خورد
خنده واسه همیشه از لبام رفت رسیدن از مرمر رویاهام رفت
کوچه انتظار رسید به بن بست دلم میگفت اون سر وعده هاش هست
کجا بودی که از نفس افتادم روزی یه بار زنده شدم جون دادم
وقتی که این بازی ها را میکردی من می دونستم داری برمیگردی
پاهای خسته تو بذار رو چشمام بگو که دیگه نمی ذاری تنهام
بگو هنوز دوستم داری با منی بگو محاله قلبمو بشکنی
کجا بودی ببینی بی ستاره ام ببینی جز تو کسی را ندارم
غم نبودنت مثل آتیشه تو این خط ترانه جا نمیشه
ϰ-†нêmê§ |